سیاستهای اقتصادی امام علی (ع)
انسان رودی است که از «کوهسار» نیاز سرچشمه میگیرد، جوش و خروش این رود، از نیازهایی است که خداوند متعال در او به ودیعت گذاشته است، تصور انسان بدون نیاز، تصور سکوت و آرامش مرگباری است که هیچ جنبش و حرکتی در آن به چشم نمیخورد و هیچ استعدادی هم در آن نمیشکفد؛ چرا که نیازها باعث بروز استعدادها و به فعلیت رساندن آنها میشوند. در میان نیازهای گوناگون خوراک، پوشاک و مسکن از جمله نیازهای اساسی است که با تامین آن فعالیتهای دیگر برای انسان امکانپذیر میشود. برآوردن این سه نیاز اساسی شبکه پیچیده و روابط گستردهای را به وجود آورده که مجموع آن را اقتصاد میگویند. انسان از روزگاران پیشین تا کنون با هر دیدگاه و عقیدهای مجبور بوده است که تلاشهای اقتصادی و روابط سازمان یافته و منظم اقتصادی اهمیت بدهد، انسان مادی و دنیاگرا برای رفاه و عیش و نوش بهتر و انسان الهی برای آبادکردن مزرعه آخرت و آرامش خاطر برای ادامه حیات و عبادت به مسایل اقتصادی توجه کرده است. از این رو است که بیتردید میتوان گفت در طول تاریخ هر جامعهای هرچند محدود و کوچک، بخش عمدهای ار فعالیتهای خود را در راه مسایل اقتصادی صرف کرده و میکند.
اسلام هم از آنجا که دین جامع و کاملی است به مسایل اقتصادی بسیار اهمیت داده است، همانطور که در سوره نساء آیه 5 میفرماید: «اموالتان را که خدا قوام زندگی شما ساخته است، به دست بیخردان ندهید».
در سنت پیامبر(ص) هم دستورات حیات بخش و زندگی آفرینی در خصوص اقتصاد و تجارت دیده می شود که کتابهای روایی شیعه و سنی مشحون ا ز این دستورات رسول گرامی اسلام (ص) است.
در معارف علوی نیز اقتصاد و تجارت جایگاه ویژهای دارد. امام علی (ع) در ادامه سیره پیامبر (ص) کسب و تجارت را تشویق میکرد، به طوری که میفرمود: «تجارت کنید خدا به شما برکت دهد، همانا از رسول خدا شنیدم که میفرمود: «روزی ده جز دارد که نه جز آن در تجارت است و یک جز آن در بقیه کارهاست»
اصول و سیاستهای اقتصادی امام علی بر شش محور استوار است:
عمران و آبادی کشور
جلوگیری از رشد انگلهای اقتصادی
امنیت اقتصادی
رعایت حقوق محرومان
ریشهیابی علل تنگناهای اقتصادی
فرد و اقتصاد
عمران و آبادی کشور
وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِ اَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِى اسْتِجْلابِ الْخَراجِ، لاَِنَّ ذلِکَ لا یُدْرَکُ اِلاّ بِالْعِمارَةِ، وَ مَنْ طَلَبَ الْخَراجَ بِغَیْرِ عِمارَة اَخْرَبَ الْبِلادَ، وَ اَهْلَکَ الْعِبادَ، وَ لَمْ یَسْتَقِمْ اَمْرُهُ اِلاّ قَلیلاً.چرا که تمام مردم جیره خوار مالیات و پرداخت کنندگان آن هستند. باید اندیشهات در آبادى زمین از تدبیرت در جمع آورى مالیات بیشتر باشد، زیرا مالیات جز با آباد کردن زمین به دست نمى آید، و هر کس بخواهد منهاى آباد نمودن مالیات بگیرد، شهرها را خراب کرده، و بندگان خدا را به هلاکت انداخته، و حکومتش جز اندک زمانى نماند.
فَاِنَّ الْعُمْرانَ مُحْتَمِلٌ ما حَمَّلْتَهُ، وَ اِنَّما یُؤْتى خَرابُ الاَْرْضِ مِنْ اِعْوازِ اَهْلِها، وَ اِنَّما یُعْوِزُ اَهْلُها لاِِشْرافِ اَنْفُسِ الْوُلاةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقاءِ، وَ قِلَّةِ انْتِفاعِهِـمْ بِالْعِبَـرِ.چه اینکه بر مملکت آباد آنچه را بار کنى، تحمّلِ کشیدنش را دارد، و علّت خرابى زمین بى چیزى و تنگدستى اهل آن زمین است، و فقر و ندارى آنان ناشى از زراندوزى والیان، و بدگمانى آنان به بقاء حکومت، و کم بهرهگیرى آنان از عبرتها و پندهاست.(نامه 53 نهج البلاغه)
جلوگیری از رشد انگلهای اقتصادی
ثُمَّ اِنَّ لِلْوالى خاصَّةً وَ بِطانَةً فیهِمُ اسْتِئْثارٌ وَ تَطاوُلٌ وَ قِلَّةُ اِنْصاف فى مُعامَلَة، فَاحْسِمْ مادَّةَ اُولئِکَ بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْکَ الاَْحْوالِ. وَ لاتُقْطِعَنَّ لاَِحَد مِنْ حاشِیَتِکَ وَ حامَّتِکَ قَطیعَةً.وَ لایَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِى اعْتِقادِ عُقْدَة تَضُرُّ بِمَنْ یَلیها مِنَ النّاسِ فى شِرْب، اَوْ عَمَل مُشْتَرَک یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلى غَیْرِهِمْ،فَیَکُونَ مَهْنَاُ ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.سپس والیان را نزدیکانى است که آنان را خوى خودخواهى و دست درازى به مال مردم، و کمى انصاف در داد و ستد است، به جدا کردن اسباب و وسایل این حالات مادّه و ریشه آنان را قطع کن. به هیچ یک از اطرافیان و اقوام خود زمینى از اقطاع مسلمین واگذار مکن. نباید در تو طمع ورزد کسى به گرفتن مزرعهاى که در آبشخور آن به همسایه زیان رساند، یا کارى که باید با شرکت به سامان رسد مشقّت کار مشترک را به همسایگان تحمیل کند،در آن صورت سودش براى آن طمعکاران و عیب و زشتى آن در دنیا و آخرت برعهده تو خواهدبود.(نامه 53 نهج البلاغه)
امنیت اقتصادی
«وَ لاتُحْشِمُوا اَحَداً عَنْ حاجَتِهِ،وَ لاتَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ. وَ لا تَبیعُنَّ لِلنّاسِ فِى الْخَراجِ کِسْوَةَ شِتاء وَ لا صَیْف، وَ لا دابَّةً یَعْتَمِلُونَ عَلَیْها وَ لا عَبْداً، وَ لا تَضْرِبُنَّ اَحَداًسَوْطاً لِمَکانِ دِرْهَم، وَ لاتَمَسُّنَّ مالَ اَحَد مِنَ النّاسِ مَصَلٍّ وَ لامُعاهَد، اِلاّ اَنْ تَجِدُوا فَرَساً اَوْ سِلاحاً یُعْدى بِهِ عَلى اَهْلِ الاِْسْلامِ، فَاِنَّهُ لایَنْبَغى لِلْمُسْلِم اَنْ یَدَعَ ذلِکَ فى اَیْدى اَعْداءِ الاِْسْلامِ فَیَکُونَ شَوْکَةً عَلَیْهِ.و وکلاى ملّت، و نمایندگان پیشوایان هستید. احدى را به خاطر نیازش نرنجانید و او را از خواسته اش منع ننمایید. اثاث ضرورى زندگى مالیات دهنده از قبیل لباس زمستانى و تابستانى، و چهارپاى در دست کار و غلامش را نفروشید، براى گرفتن درهمى کسى را تازیانه نزنید، به مال احدى از مردم چه مسلمان نمازگزار و چه غیرمسلمانى که در پناه اسلام است دست درازى نکنید، مگر اسب و سلاحى که علیه اسلام به کارگرفته شود، زیرا سزاوار مسلمان نیست اسب و سلاح را در دست دشمنان اسلام واگذارد تا موجب شـوکت ایشان بر ضـد او شـود.»(نهج البلاغه، نامه 51)اِنْطَلِقْ عَلى تَقْوَى اللّهِ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ لا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً، وَ لاتَجْتازَنَّ عَلَیْهِ کارِهاً، وَ لا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ اَکْثَرَ مِنْ حَقِّ اللّهِ فى مالِهِ.بر مبناى تقواى خداوندى که یکتا و بى شریک است حرکت کن، مسلمانى را به وحشت نینداز، بدون رضاى او بر وى گذر مکن، و اضافه تر از حقّى که خداوند در مالش قرار داده از او نگیر.(نهج البلاغه نامه 25)
رعایت حقوق محرومان
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفْلى مِنَ الَّذینَ لا حیلَةَ لَهُمْ،مِنَ الْمَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ اَهْلِ الْبُؤْسى وَ الزَّمْنى،فَاِنَّ فى هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً.وَاحْفَظْ لِلّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فیهِمْ، وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مالِکَ، وَ قِسْماً مِنْ غَلاّتِ صَوافِى الاِْسْلامِ فى کُلِّ بَلَد، فَاِنَّ لِلاَْقْصى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذى لِلاَْدْنى، وَ کُلٌّ قَدِ اسْتُرْعیتَ حَقَّهُ، فَلایَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ،فَاِنَّکَ لاتُعْذَرُ بِتَضْییعِکَ التّافِهَ لاِِحْکامِکَ الْکَثیرَ الْمُهِمَّ، فَلاتُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ، وَ لاتُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ، وَ تَفَقَّدْ اُمُورَ مَنْ لایَصِلُ اِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجالُ،فَفَرِّغْ لاُِولئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ اَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ التَّواضُعِ، فَلْیَرْفَعْ اِلَیْکَ اُمُورَهُمْ. ثُمَّ اعْمَلْ فیهِمْ بِالاِْعْذارِ اِلَى اللّهِ یَوْمَ تَلْقاهُ،فَاِنَّ هؤُلاءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ اَحْوَجُ اِلَى الاِْنْصافِ مِنْ غَیْرِهِمْ، وَ کُلٌّ فَاَعْذِرْ اِلَى اللّهِ فى تَأْدِیَةِ حَقِّهِ اِلَیْهِ. وَ تَعَهَّدْ اَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِى الرِّقَّةِ فِى السِّنِّ مِمَّنْ لاحیلَةَ لَهُ، وَ لایَنْصِبُ لِلْمَسْاَلَةِ نَفْسَهُ. وَ ذلِکَ عَلَى الْوُلاةِ ثَقیلٌ، وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقیلٌ، وَ قَدْ یُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلى اَقْوام طَلَبُواالْعاقِبَةَ، فَصَبَّرُوا اَنْفُسَهُمْ، وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللّهِ لَهُمْ.خدا را خدا را، در طبقه پایین اجتماع، از آنان که راه چاره ندارند و از کارافتادگان و نیازمندان و دچارشدگان به زیان و سختى و صاحبان امراضى که از پا درآمدهاند،در میان اینان کسانى هستند که روى سؤال و اظهار حاجت دارند و کسانى که عفت نفسشان مانع از سؤال است. بنابراین آنچه را که خداوند در مورد آنان از حفظ حقوق از تو خواسته به حفظ آن پرداز، نصیبى از بیتالمال که در اختیار توست، و سهمى از غلاّت خالصه جات اسلامى را در هر منطقه براى آنان قرار ده، که براى دورترین آنها همان سهمى است که براى نزدیکترین آنان است، در هر صورت رعایت حق هر یک از آنان از تو خواسته شده، پس نشاط و فرورفتن در نعمت تو را از توجه به آنان بازندارد،چه اینکه از بى توجهى به امور کوچک آنان به بهانه پرداختن به کارهاى زیاد و مهم معذور نیستى، از اندیشه ات در امور ایشان دریغ مکن، و رخ از آنان برمتاب، نسبت به امور نیازمندان و محتاجانى که به تو دسترسى ندارند، از آنان که دیده ها خوارشان مى شمارد، و مردم تحقیرشان مى کنند، کنجکاوى کن، براى به عهده گرفتن امور اینان انسانى مورد اعتماد خود را که خداترس و فروتن است، مهیّا کن، تا وضع آنان را به تو خبر دهد. سپس با آنان به صورتى عمل کن که به وقت لقاء حق عذرت پذیرفته شود، زیرا اینان در میان رعیت از همه به دادگرى و انصاف نیازمندترند، و در اداى حق همگان باید چنان باشى که عذرت نزد خداوند قبول شود. به اوضاع یتیمان و سالخوردگان که راه چاره اى ندارند، و خودرا درمعرض سؤال از مردم قرار ندادهاند، رسیدگى کن. آنچه سفارش کردم بر حاکمان سنگین است، البته همه حق سنگین است، و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مى کند که خواهان عاقبت به خیرى هستند، و خود را به صبر و استقامت واداشته، و به صدق آنچه خداوند به آن وعده داده اعتماد کرده اند.(نامه 53 نهج البلاغه)
ریشهیابی تنگناهای اقتصادی
اِنَّ اللّهَ یَبْتَلى عِبادَهُ عِنْدَ الاَْعْمالِ السَّیِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَراتِ، وَ حَبْسِ الْبَرَکاتِ، وَ اِغْلاقِ خَزائِنِ الْخَیْراتِ، لِیَتُوبَ تائِبٌ، وَ یُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَ یَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ، وَ یَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ.وَ قَدْ جَعَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ الاِْسْتِغْفارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقالَ سُبْحانَهُ: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّاراً. یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً. وَ یُمْدِدْکُمْ بِاَمْوال وَ بَنینَ.» فَرَحِمَ اللّهُ امْرَءاً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَاسْتَقالَ خَطیئَتَهُ، وَ بادَرَ مَنِیَّتَهُ.خداوند بندگانش را به وقت اعمال بدشان به کمبود میوه ها، و بازداشتن برکات، و بستن درِ خیرات آزمایش مى کند، تا توبه کننده توبه کند و گناهکار دل از گناه قطع نماید، و پندگیرنده پند گیرد، و خوددارى کننده از گناه خوددارى کند. و خداوند سبحان توبه را سبب فراوانى روزى و رحمت بر خلق قرار داد و فرمود: «از خداوند آمرزش بخواهید، که او بسیار آمرزنده است. بعد از توبه شما باران آسمان را فراوان بر شما ببارد. و شما را به اموال و فرزندان مدد دهد. پس رحمت خدابر کسى که توبه را استقبال کند، و از گناهانش پوزش خواهد، و پیش از فرا رسیدن مرگ به اعمال شایسته بپردازد.(خطبه 143 نهج البلاغه)
فرد و اقتصاد
لِلْمُؤْمِنِ ثَلاثُ ساعات: فَساعَةٌ یُناجى فیها رَبَّهُ، وَ ساعَةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ، وَ ساعَةٌ یُخَلّى بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِها فیما یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ. وَ لَیْسَ لِلْعاقِلِ اَنْ یَکُونَ شاخِصاً اِلاّ فى ثَلاث: مَرَمَّة لِمَعاش، اَوْ خُطْوَة فى مَعاد، اَوْ لَذَّة فى غَیْرِ مُحَرَّمدر برنامه زندگی مومن سه زمان مشخص است، زمانی که در نیایش با پروردگارش میگذرد، زمانی را در ترمیم گذارندن خویش به سر میبرد و در تامین هزینه زندگی اش می کوشد و زمانی که نفس را با لذات آن در قلمروی که مشروع و زیباست تنها و آزاد می گذارد. خردمند را نیز نسزد که جز در یکی از این سه مورد به صحنه درآید : سامان دادن به زندگی و تلاش اقتصادی، برداشت گامی در راه معاد، لذت بردن بدون ارتکاب به گناه (حکمت 390 نهج البلاغه)